تاملی کوتاه در این پرسش که «چرا به صورت لیستی به اصولگرایان رای نمی دهم؟»
بسم الله
اگر بخواهیم اصولگرایی را صرفا یک قبیله ی سیاسی که در مقابل اصلاح طلبی به خط کشی پرداخته است بدانیم و به قول سیاسیون این جریان را بازتعریفِ جناح راست در پوسته ای جدید؛ در مقابل پوست اندازی جناح چپ در قالب اصلاح طلبی بدانیم به نظر می رسد نتوانسته ایم تحلیل کاملی از این جریان ارائه کنیم. شاید بتوان این تعریف را بر خرده جریاناتی از اصولگرایی نظیر اصولگرایان سنتی اطلاق کرد و دعواهای اینان با طیف مقابل را دعواهای زرگری چپ و راست دانست ولی جریانات جوانتر را نظیر اصولگرایان تحول خواه و جریان جبهه پایداری -که اخیرا خود را زیر علم اصولگرایی تعریف نموده است- نمی توان با این چوب راند.
این جریانات جوانتر! بعد از دوره ی دوم خرداد و در پی احساس خطری که در مقابل جریان اصلاح طلبی(رفرمیست) -خصوصا بخشی از جریان اصلاح طلبی که رفرم را در حد «تغییر رژیم» می دانست- به عرصه ی سیاسی کشور وارد شدند و روبروی این جریان در نقطهی «حفظ نظام و اصل ولایت» صف کشی کردند. ولی آنچه امروز شاهد آن هستیم این است که منازعهی حق و باطل در وضعیتی بسیار عمیق تر شکل گرفته است و دیگر جریان ضدنظام به دنبال براندازی اصل نظام و ولایت نیست؛ بلکه هدف استحاله نظام است و این استحاله یعنی نظامی وجود داشته باشد که ولی فقیه داشته باشد، صورت انقلابی داشته باشد، مرگ بر اسرائیل بگوید، همه ساله راهپیمایی های پرشوری برگزار کند ولی سیرت انقلابی و استکبارستیزی خود را از دست داده باشد.
همانطور که حضرت آقا فرمودند: « اینها از اسم جمهوری اسلامی خیلی باکی ندارند؛ حتّی از اینکه یک عمامهبهسری در رأس جمهوری اسلامی باشد هم [باکی ندارند]؛ اگرچنانچه جمهوری اسلامی محتوای خود را از دست بدهد، اسلامی بودن را و انقلابی بودن را از دست بدهد، اینها با آن کنار میآیند. آنچه با آن دشمنی دارند عبارت است از محتوای جمهوری اسلامی؛...»
در این منازعه صف بندی ها تغییر میکند چرا که زمین بازی تغییر کرده است.
بسیاری از اصولگرایان اصلا فهمی از عمق این درگیری ندارند. آنها به دنبال سرنخ و پرونده اند، به دنبال جاسوس و پیدا کردن رابطهی سازمانی افراد با مراکز جاسوسی اند در حالیکه برای این استحاله، غرب دیگر نیازی به این گونه افراد ندارد. همین که چارچوب های ذهنی را در دانشگاه های غرب یا دانشگاه های غرب زده ی داخلی مبتنی بر ارزشهای دنیای مدرن ساخته باشند کفایت می کند. در این مدل طرح های توسعه با نام الگوی پیشرفت ایرانی- اسلامی، طرح های اقتصادی خانمان برانداز با نام اقتصاد مقاومتی توسط تکنوکراتهای ریشو! دنبال می شود و سوت و کف اصولگرایان مبنی بر ولایتمداری صاحبان طرح بلند می شود ولی غافل از اینکه: «موریانه ها مشغول کارند! »
در این منازعه دیگر با مرگ بر آمریکا مبارزه نمی شود، فقط مرگ بر اسرائیل پر رنگ می شود تا دشمن اصلی اسرائیل قلمداد شود « تا مرگ بر آمریکا منسی بشود!» حتی احتمال دارد در مذاکرات بعدی بر سر اسرائیل با آمریکا مذاکره کنند و از طریق مذاکره با شیطان این غدهی سرطانی را حذف کنند!! به نظرتان عجیب نباشد که آمریکا حاضر است برای به خط آوردن جمهوری اسلامی؛ اسرائیل را هم فدا کند! این جاست که فهم عمیق از این جمله ی حضرت آقا که: «رژیم صهیونیستی یک گوشهای از مجموعهی استکبار آمریکایی است» مهم می شود.
اصولگرایانی که در بهترین حالت بدنبال کشف عوامل دشمن می باشند و در اسناد دشمن به دنبال تحلیل رفتارهای گروه مقابلشان هستند -چنانی که در فتنه 88 عمل کردند- دیگر در این منازعه ها نمی توانند عَلَم مبارزه بدست گیرند چرا که بسیاری شان فهمی از این صحنهی درگیری ندارند و حتی برخی شان تحت لوای اصولگرایی در این عرصه به نفع دشمن شمشیر می زنند.
این گروه چون منتظر « از تو به یک اشاره» هستند دیگر فریادهای خاموش ولی شان را نمی شنوند و در مواقعی که حضورشان لازم است یا سر سجاده هستند یا در پی کسب روزی حلال!
نمونهای کوچک از مغلوبه شدن در این منازعه تصویب 20 دقیقه ای برجام در مجلس اصولگراست که نشانهی عدم فهم جدی و عمیق از فجایع این قرارداد توسط اصولگرایان بود؛ عمدهی اینان مقابله با برجام را در حد دعوای قبیله ای می دیدند و ترس از آنکه با تصویب آن دولت -به مثابهی آن قبیله- در انتخابات بعدی رای بیشتری می آورد و برخی شان چون توکلی و ابوترابی بزرگوارانه آن را پذیرفتند که جریان اصولگرایی را از یک جریان لجوج و یک دنده - که بی خودی با مصالح ملت مخالفت می کند – جدا کنند! و رای خوبی برای انتخابات بعدی جمع کنند و برخی هم که ولایتمدار! بودند حرفشان این بود که اگر آقا مخالف برجام بود یک اشاره ای ، چشمکی چیزی به آقای حداد می زد و آقای حداد هم به ما!
آیندهی این انقلاب پر است از این برجام ها و این اصولگرایان کارایی مقابله با این جریان ها را ندارند. عمق فاجعه این جاست که این انتقادات مبنی بر عدم کارایی؛ تازه برای زمانی بود که اصولگرایان واقعی دور هم جمع شده باشند و بخواهند نقش آفرینی جدی کنند؛ نه این لیست سهمیه ای که از ولایتی تا حاج منصور در آن سهم دارند!
برای این لیست هیچ معیار و ممیزی نمی توان قائل شد و این لیست دلالت به هیچ گفتمانی جز قبیله گرایی نمی کند و در حقیقت آنچه الان به نظر می رسد این است که در واقع هاشمی رفسنجانی برای پیشبرد برنامه های خود با دو لیست انتخاباتی در این انتخابات حاضر شده است که یکی را ائتلاف بزرگ اصولگرایان نام نهاده و دیگری را ائتلاف اصلاح طلبان. (دم خروس را نیز می توانید در حضور محور اصلی ائتلاف اصولگرایان! در لیست انتخاباتی هاشمی برای خبرگان بیابید و این یعنی پدر معنوی اصولگرایان هنوز خطش را با هاشمی جدا نکرده است!! )
به نظر می رسد تنها راه حل قرار دادن معیارهایی اصیل متناسب با نیاز امروز انقلاب می باشد، رای به نامزدهایی که دریافت درستی از اندیشههای امام(ره) – به عنوان بنیانگذار و ریل گذاراصلی این انقلاب- داشته باشند و به صورت حقیقی دنبال اسلام ناب محمدی(ص) باشند؛ به همین نسبت فهم درستی از وضعیت انقلاب اسلامی و دشمنان واقعی و اصلی خارجی و داخلی انقلاب داشته باشند؛ غرب را شناخته باشند و نسبت به آن موضع صحیحی اتخاذ کنند، به دلیل اشرافیت مالی، نسبی، سببی و منصوبی بالا نیامده باشند و در فکر مستضعفان و پابرهنگان باشند. در آخر خوب است این جملهی حضرت آقا را دوباره توجه کنیم که: «اگر مجلس مرعوب غرب باشد، مرعوب آمریکا باشد، دنبال حاکمیّت جریان اشرافیگری باشد، ریلگذاری او در این جهتها خواهد بود و کشور را بدبخت خواهند کرد.»