مقام معظم رهبری در جمع فرماندهان سپاه پاسداران عبارت «نرمش قهرمانانه» را به کار بردند و متاسفانه وسوسه ی خناسان و آمادگی دلهای دوستان خسته از راه؛ همه ی ذهنها را به سمت مذاکره با شیطان بزرگ و مصالحه با وی پیش برد. آنچه امروز در رسانه ی دلسپردگان به غرب و همچنین دوستان دل خسته از انقلاب می بینیم بیشتر از آنچه به نرمش قهرمانانه شبیه باشد عقب نشینی ذلیلانه از آرمانهای انقلاب را نشان می دهد.
مقام معظم رهبری برای تفهیم بهتر عبارتشان مثالی زدند که درست به آن توجه نکردیم. ایشان عالم سیاست را به عرصهی کشتی تشبیه میکنند که در آن کشتیگیربنا به تصمیم خود نرمشی نشان می دهد تا حریف را شکست دهد: «...این کشتىگیرى که دارد با حریف خودش کشتى میگیرد و یک جاهایى به دلیل فنّى نرمشى نشان میدهد، فراموش نکند که طرفش کیست...»
از آنجا که باید از حرکات دشمن درس گرفت باید گفت این دقیقا کاری است که اوباما با دولت مردان ما انجام داد. در قضیه ی سوریه مشخص بود که حمله به سوریه برای آمریکا به صرفه نیست و ادامه ی وضعیت کنونی بهترین حالتی است که می تواند برای آمریکا اتفاق بیفتد ولی این شیطان در حالی که می دانست قرار نیست به سوریه حمله کند چماق تهدید را بالا گرفت و با ادعای حمله و ارعاب و اتلاف زمان در تصمیم گیری توانست طرف مقابل را متقاعد کند که حمله جدی است و باید کاری برای جلوگیری از حمله نماید. ورود جدی کشورهای مختلف از جمله ایران و روسیه و... برای جلوگیری از این حمله و گذاشتن گزینه های مختلف پیش روی وی این روند را به سمت دلخواه آمریکا پیش برد و به نقطه ای رساند که اوباما یک نرمش قهرمانانه از خود نشان داد و همه گمان کردند که وی از تصمیم خود عقب نشینی کرده و به پیشنهاد روسیه تن داده است و اینان توانسته اند وی را در این قضیه شکست دیپلماتیک! دهند دریغ از این که این چماق اثرگذار گردید و دل خسته گان را به فکر تعامل و امتیازدهی به این زنگی تیغ به دست انداخت تا شاید فکر حمله به سوریه را از ذهن خود بیرون کند.
و میز مذاکره امتیازی بس بزرگ بود که دشمن در نتیچه ی این بازی خود از خسته دلان و ترسوهای داخلی گرفت و دلیل این مدعا همین است که تا مقام معظم رهبری سخن از نرمش قهرمانانه آوردند اینان آن را به معنی صدور مجوز مذاکره و مصالحه و... گرفتند که راهی غلط و بی فرجام خواهد بود. هرچند مذاکره در عالم سیاست فی نفسه اشکالی ندارد ولی مهم است که در چه جایگاهی این مذاکره صورت می گیرد، مشخص است که بعد از تهدیدات جدی حمله و تحریم های انجام شده و فشارهای مختلف این مذاکره، مذاکره ی گرگ و میش است و نتیجه ای جز ضربه به جبهه حق نخواهد داشت.
چرا این نرمش قهرمانانه را مقدمه ی حمله ای دیپلماتیک به دشمن در نظر نگرفتید؟ چرا به دنبال امتیازگیری از دشمن در این ضعفی که قرارگرفته است نیستید؟ چرا پیش شرط مذاکره را نه تنها برداشتن تمام تحریم ها – که حداقل نشانه ی تغییر زبان تهدید به تکریم است– بلکه گرفتن امتیازات بیشتری نظیر عدم حمایت از تروریستهای سوریه و ... نمی گذارید؟
مگر مقام معظم رهبری در دیدار با ایمه جمعه نفرمودند که:«باید در مقابل دنیای غرب، مقتدر بود زیرا آنها نشان داده اند که به هیچکس رحم نمی کنند و برخلاف ادعاهای حقوق بشری و ظاهر سازی هایشان، کشته شدن میلیونها انسان نیز، وجدان آنها را متأثر نخواهد کرد.»
با چنین گرگی اگر هم کسی بخواهد مذاکره کند باید شیر باشد نه میش!
- ۰ نظر
- ۰۲ مهر ۹۲ ، ۰۱:۴۳