روح الله

گاهی لازم است حرفهایی زده شود...

روح الله

گاهی لازم است حرفهایی زده شود...

به عشق امام نام پسرم را روح الله نامیده‌ام...
و چون این جا فرزند تفکراتم است نام این‌جا را نیز روح الله می‌نامم...
باشد که جفتشان باقیات الصالحاتی برایم باشند.

بسم الله

اگر بخواهیم اصولگرایی را صرفا یک قبیله ی سیاسی که در مقابل اصلاح طلبی به خط کشی پرداخته است بدانیم و به قول سیاسیون این جریان را بازتعریفِ جناح راست در پوسته ای جدید؛ در مقابل پوست اندازی جناح چپ در قالب اصلاح طلبی بدانیم به نظر می رسد نتوانسته ایم تحلیل کاملی از این جریان ارائه کنیم. شاید بتوان این تعریف را بر خرده جریاناتی از اصولگرایی نظیر اصولگرایان سنتی اطلاق کرد و دعواهای اینان با طیف مقابل را دعواهای زرگری چپ و راست دانست ولی جریانات جوانتر را نظیر اصولگرایان تحول خواه و جریان جبهه پایداری -که اخیرا خود را زیر علم اصولگرایی تعریف نموده است- نمی توان با این چوب راند.

این جریانات جوانتر!  بعد از دوره ی دوم خرداد و در پی احساس خطری که در مقابل جریان اصلاح طلبی(رفرمیست) -خصوصا بخشی از جریان اصلاح طلبی که رفرم را در حد «تغییر رژیم» می دانست- به عرصه ی سیاسی کشور وارد شدند و روبروی این جریان در نقطه‌ی «حفظ نظام و اصل ولایت» صف کشی کردند. ولی آنچه امروز شاهد آن هستیم این است که منازعه‌ی حق و باطل در وضعیتی بسیار عمیق تر شکل گرفته است و دیگر جریان ضد‌نظام به دنبال براندازی اصل نظام و ولایت  نیست؛  بلکه هدف استحاله نظام است و این استحاله یعنی نظامی وجود داشته باشد که ولی فقیه داشته باشد، صورت انقلابی داشته باشد، مرگ بر اسرائیل بگوید، همه ساله راهپیمایی های پرشوری برگزار کند ولی سیرت انقلابی و استکبارستیزی خود را از دست داده باشد.

همانطور که حضرت آقا فرمودند: « اینها از اسم جمهوری اسلامی خیلی باکی ندارند؛ حتّی از اینکه یک عمامه‌به‌سری در رأس جمهوری اسلامی باشد هم [باکی ندارند]؛ اگرچنانچه جمهوری اسلامی محتوای خود را از دست بدهد، اسلامی بودن را و انقلابی بودن را از دست بدهد، اینها با آن کنار می‌آیند. آنچه با آن دشمنی دارند عبارت است از محتوای جمهوری اسلامی؛...»

در این منازعه صف بندی ها تغییر می‌کند چرا که زمین بازی تغییر کرده است.

بسیاری از اصولگرایان اصلا فهمی از عمق این درگیری ندارند. آنها به دنبال سرنخ و پرونده اند، به دنبال جاسوس و پیدا کردن رابطه‌ی سازمانی افراد با مراکز جاسوسی اند در حالیکه برای این استحاله، غرب دیگر نیازی به این گونه افراد ندارد. همین که چارچوب های ذهنی را در دانشگاه های غرب یا دانشگاه های غرب زده ی داخلی مبتنی بر ارزشهای دنیای مدرن ساخته باشند کفایت می کند. در این مدل طرح های توسعه با نام الگوی پیشرفت ایرانی- اسلامی، طرح های اقتصادی خانمان برانداز با نام اقتصاد مقاومتی توسط تکنوکراتهای ریشو! دنبال می شود و سوت و کف اصولگرایان مبنی بر ولایتمداری صاحبان طرح بلند می شود ولی غافل از اینکه: «موریانه ها مشغول کارند! »

در این منازعه دیگر با مرگ بر آمریکا مبارزه نمی شود، فقط مرگ بر اسرائیل پر رنگ می شود تا دشمن اصلی اسرائیل قلمداد شود « تا مرگ بر آمریکا منسی بشود!» حتی احتمال دارد در مذاکرات بعدی بر سر اسرائیل با آمریکا مذاکره کنند و از طریق مذاکره با شیطان این غده‌ی سرطانی را حذف کنند!! به نظرتان عجیب نباشد که آمریکا حاضر است برای به خط آوردن جمهوری اسلامی؛ اسرائیل را هم فدا کند! این جاست که فهم عمیق از این جمله ی حضرت آقا  که: «رژیم صهیونیستی یک گوشه‌ای از مجموعه‌ی استکبار آمریکایی است» مهم می شود.

اصولگرایانی که در بهترین حالت بدنبال کشف عوامل دشمن می باشند و در اسناد دشمن به دنبال تحلیل رفتارهای گروه مقابلشان هستند -چنانی که در فتنه 88 عمل کردند- دیگر در این منازعه ها نمی توانند عَلَم مبارزه بدست گیرند چرا که بسیاری شان فهمی از این صحنه‌ی درگیری ندارند و حتی برخی شان تحت لوای اصولگرایی در این عرصه به نفع دشمن شمشیر می زنند.

این گروه چون منتظر « از تو به یک اشاره» هستند دیگر فریادهای خاموش ولی شان را نمی شنوند و در مواقعی که حضورشان  لازم است یا سر سجاده هستند یا در پی کسب روزی حلال!

نمونه‌ای کوچک از مغلوبه شدن در این منازعه تصویب 20 دقیقه ای برجام در مجلس اصولگراست که نشانه‌ی عدم فهم جدی و عمیق از فجایع این قرارداد توسط اصولگرایان بود؛ عمده‌ی اینان مقابله با برجام را در حد دعوای قبیله ای می دیدند و ترس از آنکه با تصویب آن دولت -به مثابه‌ی آن قبیله‌- در انتخابات بعدی رای بیشتری می آورد و برخی شان چون توکلی و ابوترابی بزرگوارانه آن را پذیرفتند که جریان اصولگرایی را از یک جریان لجوج و یک دنده - که بی خودی با مصالح ملت مخالفت می کند – جدا کنند! و رای خوبی برای انتخابات بعدی جمع کنند و برخی هم که ولایت‌مدار! بودند حرفشان این بود که اگر آقا مخالف برجام بود یک اشاره ای ، چشمکی چیزی به آقای حداد می زد و آقای حداد هم به ما!

آینده‌ی این انقلاب پر است از این برجام ها و این اصولگرایان کارایی مقابله با این جریان ها را ندارند. عمق فاجعه این جاست که این انتقادات مبنی بر عدم کارایی؛ تازه برای زمانی بود که اصولگرایان واقعی دور هم جمع شده باشند و بخواهند نقش آفرینی جدی کنند؛ نه این لیست سهمیه ای که از ولایتی تا حاج منصور در آن سهم دارند!

 برای این لیست هیچ معیار و ممیزی نمی توان قائل شد و این لیست دلالت به هیچ گفتمانی جز قبیله گرایی نمی کند و در حقیقت آنچه الان به نظر می رسد این است که در واقع هاشمی رفسنجانی برای پیشبرد برنامه های خود با دو لیست انتخاباتی در این انتخابات حاضر شده است که یکی را ائتلاف بزرگ اصولگرایان نام نهاده و دیگری را ائتلاف اصلاح طلبان.  (دم خروس را نیز می توانید در حضور محور اصلی ائتلاف اصولگرایان! در لیست انتخاباتی هاشمی برای خبرگان بیابید و این یعنی پدر معنوی اصولگرایان هنوز خطش را با هاشمی جدا نکرده است!! )

به نظر می رسد تنها راه حل قرار دادن معیارهایی اصیل متناسب با نیاز امروز انقلاب می باشد، رای به نامزدهایی که دریافت درستی از اندیشه‌های امام(ره) – به عنوان بنیانگذار و ریل گذاراصلی این انقلاب- داشته باشند و به صورت حقیقی دنبال اسلام ناب محمدی(ص) باشند؛ به همین نسبت فهم درستی از وضعیت انقلاب اسلامی و دشمنان واقعی و اصلی خارجی و داخلی انقلاب داشته باشند؛ غرب را شناخته باشند و نسبت به آن موضع صحیحی اتخاذ کنند، به دلیل اشرافیت مالی، نسبی، سببی و منصوبی بالا نیامده باشند و در فکر مستضعفان و پابرهنگان باشند. در آخر خوب است این جمله‌ی حضرت آقا را دوباره توجه کنیم که: «اگر مجلس مرعوب غرب باشد، مرعوب آمریکا باشد، دنبال حاکمیّت جریان اشرافی‌گری باشد، ریل‌گذاری او در این جهتها خواهد بود و کشور را بدبخت خواهند کرد.»

  • محمد علیزاده


- به طور خلاصه پیشنهاد من این بودکه: راه حل جلوگیری از بدحجابی در جامعه؛ ایجاد تبعیض بین مجازات مزاحم یک زن محجبه و یک زن بدحجاب است. در این زمینه مغالطه هایی نیز مطرح شد که تبعیض ظلم است و این روش برای نظام های #آپارتایدی و طبقاتی است. در پاسخ گفته می شود که تبعیض به معنی تفاوت در برخورد با افراد آن هم بواسطه ی تاثیر عملکرد خود آن افراد همیشه بد نیست، بعنوان مثال حکومت وظیفه دارد در رفتار با یک شهروند قانون مند و یک شهروند قانون شکن تبعیض ایجاد نماید و این تبعیض از طریق اعمال جرایم و مجازات ها و محرومیت ها و... اعمال می گردد. باید گفت اساسا برخورد یکسان با مزاحم یک فرد محجبه و یک بدحجاب یک عمل #غیرعادلانه و ظلم به شمار می آید و باید اصلاح شود.
- توجه شود که این #برداشت_کاملا_احمقانه است که بواسطه ی ایجاد برخورد تبعیض آمیز در واقع مجوز تعرض و مزاحمت برای زنان بدحجاب فراهم آمده است بلکه بایستی مجازات بازدارنده برای همه ی مزاحمت ها فراهم شود ولیبازدارندگی بیشتر برای زنان محجبه تمایل به حجاب را در زنان برای  کسب امنیت بیشتر افزایش می دهد.
- همچنین افراد مریضی که از لغات «تعرض و مزاحمت» در متن «تجاوز» برداشت کردند باید بدانند که این عبارات معنی کاملا مشخص و متفاوتی دارند. در قانون مجازات اسلامی، مجازات#تجاوز_به_عنف برابر #اعدام تعیین گردیده است(برخلاف کشورهای اروپایی و آمریکایی که صرفا چند سال حبس می باشد) ولی مجازات مزاحمت و تعرض به زنان در اماکن عمومی مجازاتی بسیار خفیف تر از آن است. در متن قانون آمده: « هر کس در اماکن عمومی یا معابر، متعرض یا مزاحم اطفال یا زنان بشود یا با الفاظ و حرکات مخالف شئون و حیثیت به آنان توهین کند، به حبس از دو تا شش ماه و تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شد». که پیشنهاد من این است که این میزان را صرفابرای زنان محجبه به چندین سال حبس و مجازاتهای بسیار سنگین افزایش دهند. مشخص است که تشخیص بدحجابی به عهده‌ی قاضی و تعیین آن بر اساس عرف جامعه اسلامی خواهد بود.
- بحث بعدی اینکه طرح پیشنهادی 2 منطق مشخص دارد:
1. طبق روایات و آیات حجاب در اجتماع؛ برای جلوگیری از نگاه شهوت آلود و آزار و اذیت مردان هوسران قرارداده شده و رابطه‌ی مشخصی بین نحوه‌ی پوشش و رفتار زنان و تحریک مردان جامعه وجود دارد حتی در مجامع علمی- حقوقی دنیا بحثهایی تحت عنوان مقصر دانستن قربانی (victim blaming) نیز مطرح شده است که برخی از حقوق دانان به آن اعتقاد دارند و حتی در مواردی افراطی در انگلیس و برخی ایالت های آمریکا،  قاضی در پرونده ی تجاوز به عنف بدلیل تحریک کننده بودن لباس زن، حکم مجازات نداده است و پرونده را مختومه اعلام کرده است. 
2. حکومت اسلامی وظیفه‌ی تامین امنیت همه‌ی افراد جامعه را دارد ولی برخورداری از این امنیت به میزان تعهدی است که افراد به قوانین حاکمیت دارند. حتی در مواردی (به عنوان مثال اشرار و قاچاقچیان و ... ) حکومت وظیفه دارد جهت حفظ امنیت و سلامت کل جامعه امنیت آن گروه را از بین ببرد. این مغالطه ی دیگری که با ارجاع به واکنش امیرالمومنین در قضیه  حمله به سرحدات مسلمین و بیرون آوردن #خلخال از#پای_زن_یهودی مطرح کردند نیز منافاتی با این طرح ندارد چرا که در آن مورد حمله به یک بی گناه بود ولی از طرفی چون هرکس مسئول عملکرد خود است و اگر قرار است بدون هیچ معیاری در جامعه آزادی  ایجاد شود و به قوانین و معیارهای جمهوری اسلامی عمل نگردد حکومت هم دلیلی برای حفاظت و حفظ امنیت قانون شکنان نخواهد داشت و حتی در صورتی که این قانون شکنی به امنیت و سلامت جامعه ضربه بزند وظیفه‌ی حکومت صیانت از امنیت و سلامت دیگر اعضای جامعه و برخورد با قانون شکنان است.
- از نگاه من حجاب در جامعه امری صرفا دینی و فردی نیست که قرار باشد واکنش ها به آن از خاستگاه دینی نشات گرفته باشد و آنچه در برخی شاهدیم این است که رویکردهای مبارزه با بدحجابی را دینی می پندارند (مثلا گشت ارشاد! می زنند که طرف را ارشاد کنند یا بحث نهی از منکر راه می اندازند با مبنای اینکه بی حجابی گناه و منکر است که به نظر من راه غلطی است.) روش مبارزه با بدحجابی باید مانند مبارزه با گرانفروشی و مانند بی قانونی های دیگر ساز و کار قانونی و جریمه و مالیات و اینها داشته باشد و گشت های اعمال قانون ایجاد شود!
- نکته ای که بارها گفته ام و در این جا هم باید متذکر شوم نگاه من این نیست که زنان بدحجاب انسانهایی بدون عفت و حیا و کرامت می باشند و شکی ندارم که بسیاری از آنان انسان های مومن، با حیا و عزیزی نزد خداوند متعال هستند که حتی اگر مسلمان و مومن هم نباشند حفظ کرامت انسانی امری بسیار ضروری و حتمی است و نگاه من به حجاب در جامعه نگاه به امری نیست که ارزش انسانها با آن سنجیده شود ولی این بحث منافاتی با قانون گذاری حاکمیت در جامعه برای حفظ ارکان و بنیان های جامعه نداشته و در این زمینه باید فارغ از این مسائل برنامه ریزی نمود و باید دانست که هرکس  مسئولیت پاسخگویی در قبال عملکرد خود را دارد. بعنوان مثال هیچگاه در جریمه ی ناشی از تخلف رانندگی بحث ارزش واقعی فرد و میزان دینداری و اعتقاد وی به خدا مورد بررسی قرار نمی گیرد و صرفا در برابر عملکرد وی قضاوت صورت می گیرد.

  • محمد علیزاده


ترویج حجاب و جلوگیری از بدحجابی دو کار جدا می طلبد. ترویج حجاب و عفاف در جامعه به صورتی که سعی شود افراد به این امر اعتقاد درونی پیدا کنند و این از طریق فعالیت فرهنگی در جامعه و تبلیغ و ترویج چادر بعنوان حجاب برتر و حتی پوشیه و... به عنوان قله ی حجاب انجام می پذیرد. برای این مهم باید از کودکی سرمایه گذاری نمود، الگوهای مناسب ارائه نمود و کار فرهنگی عمیق و بلند مدت انجام داد که نهایتا این امر در زندگی افراد تاثیرات زیادی گذاشته و در تعالی جامعه نیز موثر است.

ولی آیا حجاب صرفا امری است که باید بواسطه ی اعتقاد افراد مورد رعایت قرار گیرد؟ یعنی در جامعه ای که غیرمسلمان وجود دارد یا افرادی که به دین تقیدی ندارند را چگونه می توان با فرهنگسازی به حجاب مقید کرد؟ اینجا بحث دیگری مطرح می شود:  از آنجا که حجاب آثار اجتماعی دارد و صرفا یک امر فردی نیست علاوه بر الزامات درونی، حکومت نیز وظیفه دارد برای آن الزامات اجتماعی قرار دهد. همانطور که کسب رزق حرام مذموم است و البته امری فردی است ولی حکومت ها برای حفظ ارکان جامعه؛ با دزدی و رشوه و پولشویی و... مقابله می کنند و این در هر حکومتی - فارغ از حکومت دینی یا سکولار- لازم و ضروری است؛ بالتبع رعایت قوانین در مسائل دزدی و ... ربطی به دین و اعتقادات درونی افراد نیز ندارد.

با توجه به اینکه بی حجابی و بد حجابی آثار مخربی بر امنیت اجتماعی - خصوصا امنیت زنان در جامعه - دارد و آثار مشخص اجتماعی دارد حکومت وظیفه دارد جهت حفظ امنیت افراد در جامعه اقدامات لازم را انجام دهد و به همین دلیل لازم است تدابیر لازم را برای جلوگیری از بدحجابی اتخاذ نماید.

همانطور که در کشورهای دیگر – فارغ از فردی بودن اموری مانند عرق خوری و استعمال سیگار- برای رانندگی در هنگام مستی و یا استعمال سیگار در اماکن عمومی بدلیل آسیب به دیگران جرایم خاصی در نظر گرفته می شود؛ برای این امر نیز نیاز است ساز و کارهای مشخص و قانونی چیده شود و طبق این ساز وکارها با متخلف برخورد گردد. در کشورهایی که زیرساختهای لازم را دارند برای اینگونه جرمها ، مالیات یا محرومیت های اجتماعی مشخص و یا جرائم شهروندی اعمال می کنند ولی در کشور ما بدلیل فراهم نبودن این زیرساخت ها نمی توان از این دست قوانین پیاده کرد.

روش دیگر این است که ساز و کارهای خودکنترلی در کشور پیاده شود و یکی از این روشها این است که  این کنترل را از طریق بازگرداندن آثار فعل به فاعل را در جامعه ایجاد کرد.

به عنوان مثال بیان می شود که بی حجابی باعث کاهش امنیت اجتماعی زنان در جامعه می شود و با زن به عنوان یک کالای اطفای شهوات برخورد می شود ولی از طرفی بدلیل اعمال جرایم سنگین برای مزاحمت های خیابانی؛ برای زنان بدحجاب نیز امنیت نسبی ایجاد شده و این فرصت فراهم شده است که زنانی بدحجاب با تبرج و آرایش در جامعه بگردند و کسی هم  جرئت مزاحمت به آنها را نداشته باشد. در این حال وقتی فرد آثار مخرب عملش را عینا مشاهده نمی کند و از طریق نمایش زیبایی هایش صرفا به منفعت های اجتماعی دست پیدا می کند طبیعتا تنها اتفاقی که می افتد گسترش بدحجابی در اطرافیان وی و جامعه خواهد بود. از طرفی بخشی از این امنیت ایجاد شده به فرهنگ مردم غیور در کشور ما بر می گردد و حضور  شهید «علی خلیلی» هایی که در مقابل تعرض به یک زن - حتی اگر کاملا هم بی حجاب باشند - می ایستند و تا پای جان با متعرض مقابله می کنند باعث شده است که امنیت اجتماعی برای این زنان ایجاد شود. این امر باید توسط جامعه فهمیده شود که زنی که خود از حرمت خود محافظت نمی کند نباید مورد حمایت قرار گیرد و حمایت از وی در واقع گسترش همین امر بی حجابی است.

نکته ی دیگر این که حکومت الان به مَثَل کسی است که برای مواظبت از اموال افرادی که خود هیچ ملاحظه ای جهت حفظ سرمایه ی خود ندارند (و در خانه و مغازه ی خود را به راحتی رها می کنند و می روند) هزینه ی بسیار زیادی می دهد و سر هر چهارراه نیرو می گذارد که طرف را برای حفظ سرمایه ی خود ارشاد کنند، در حالی که اگر مسئولیت حفظ سرمایه را به خود فرد بدهند و تضمین عدم تعرض به وی ندهند مطمئنا بهترین تدابیر را خود وی انجام خواهد داد.

با همین منطق می توان ساز و کارهایی چید بعنوان مثال جرم تعرض و مزاحمت به زنان بدحجاب را از مزاحمت به زنان محجبه جدا کرد و در واقع برای مزاحمت برای زنان محجبه جرمهای بسیار سنگین تری چید و برای زنان بدحجاب و بی حجاب بدلیل مشارکت آن زن در ایجاد این جرم، تخفیف و عفو فراهم نمود و یا برای اینکه این قانون مجوزی برای مزاحمت ها نباشد زن بدحجاب که برای وی مزاحمت ایجاد شده نیز مجرم شناخته شود و مجازاتی برای وی نیز تعیین گردد،با چنین ساز و کاری از این به بعد زنان خودشان کنترل کننده ی نحوه ی پوشش خود در جامعه خواهند بود.

با توجه به اینکه مشخص است بی حجابی با بی عفتی دو مقوله ی جدا هم از می باشند و زنان بی حجاب لزوما ناپاک و بدون عفت نیستند و برخلاف ظاهر اکثر آنها قائل به حفظ حرمت و عفت برای خود می باشند به همین دلیل به شدت از مزاحمت و تعرض به خودشان گریزان هستند و زمانی که حرمت خود را در گرو حفظ حجاب ببینند قطعا حجاب خود را کنترل خواهند کرد.

نکته ی آخر این که دیر یا زود با فراگیر شدن بی حجابی در جامعه و گسترش نگاه ابزاری به زن در جامعه این امر دامن زنان محجبه ی ما را هم خواهد گرفت و برای مردی که زن را به عنوان یک کالای جنسی نگاه می کند دیگر فرقی نخواهد داشت که این زن چادری است یا بی حجاب! او در توهمات افسار گسیخته ی خودش سیر می کند و به همین دلیل تا این امر فراگیر نشده می توان با تدابیری جلوی این امر را گرفت و بعنوان مثال با کاهش سطح امنیت اجتماعی برای زنان بدحجاب، می توان بدحجابی را در جامعه کنترل کرد و از افتادن این آتش به خرمن کل جامعه جلوگیری کرد.

 

پ.ن1:  در آیه ی 59 سوره ی احزاب به پیامبر دستور داده شده است به زنان مومن امر کند حجاب را رعایت کنند تا بدین صورت شناخته شوند و مورد تعرض افراد قرار نگیرند.

پ.ن2:  افرادی که اعتقاد دارند حجاب امری فردی است و اثری در امنیت اجتماعی زنان در جامعه ندارد نیز نباید مخالفتی با این طرح داشته باشند چرا که در صورت اجرای چنین ساز و کارهایی بنا بر ادعای آنان نبایستی امنیت زنان بدحجاب به خطر بیفتد و تفاوتی در رفتار جامعه نسبت به آنان صورت پذیرد.

  • محمد علیزاده

 

١- گزارش به طور عمدی ناقص تهیه شده است بعنوان مثال چرا هیچ اسمی از آن نمایندگان فاسد مجلس که گفته می شود پول گرفته اند یا سفارش کرده اند نمی آید؟این می تواند دلیلی بر عدم صحت گزارش نیز باشد. کدام مرجعی تعیین می کند که گزارش صحیح است و تهیه کنندگان گزارش از نظر سیاسی و اقتصادی ذینفع نیستند؟


٢- رسانه ای کردن متن گزارش در سایتها برای اولین بار و قرائت زودتر از موعد در صحن علنی آن هم زمانی که ٢ روز قبل اعلام کرده بودند که گزارش هفته ی آینده قرائت می شود نشان از اهداف سیاسی هیئت رئیسه؛ نظیر تحت الشعاع قرار دادن درخواست مناظره ی احمدی نژاد دارد.


٣- هرچند اتهامات وارده باید رسیدگی قضایی شوند و انتظار می رود دستگاه قضا سریعا ورود نموده و بعد از اثبات تخلفات در دادگاه به مجرمین رسیدگی کند ولی قبل از چنین امری رسانه ای کردن اسامی خلاف شرع و قانون و اخلاق بوده که حداقل باید حق و فرصت برای پاسخگویی از تریبون مجلس برای تمامی اشخاص نامبرده قائل شوند.

 

از نظر من قطعا انتشار علنی و رسانه ای گزارش تحقیق و تفحص از تأمین اجتماعی مانند کار احمدی نژاد در مجلس بود و خلاف شرع و اخلاق و با روکش قانون است. 

 

یادتان می آید:


اینجور کارها ، هم خلاف شرع است، هم خلاف قانون است، هم خلاف اخلاق است، هم تضییع حقوق اساسى مردم است. یکى از حقوق اساسى مهم مردم این است که در آرامش روانى و در امنیت روانى زندگى کنند؛ در کشور امنیت اخلاقى برقرار باشد. اگر یک فردى متهم به فساد است، نمیشود به خاطر او انسان دیگران را متهم کند؛ حتّى اگر ثابت هم میشد، چه برسد به اینکه  ثابت نشده است، دادگاهى نرفته، محاکمه‌اى نشده. به استناد متهم کردن یک نفر، انسان بیاید دیگران را متهم کند؛ این کار درست نیست، این کار غلط است. / آقا در جمع مردم تبریز

 

  • محمد علیزاده

مطلب زیر را بخوانید:

"دیشب خواستم یه پست در جواب کامنت های فردی که به نظر می رسه صرفا یک اکانت فیک باشه بزنم ولی ترجیح دادم مستقیما ریشیر کنم و از دوستان بخواهم که ایشان را ریپورت و بلاک کنند.

جالب اینکه پست های ایشون در استریم من می آید و برای من نوتیف میشه ولی در پروفایل خودشان نیست. همچنین مطالب ایشان را می توان لایک کرد و پلاس زد ولی آواتارشون رو نمیشه مشاهده کرد."

متوجه نشدی؟

جالبه که اونقدر راحت مطلب بالا رو می خونیم و به محتواش فکر می کنیم که اصلا ١٤ بار استفاده از اصطلاحات بیگانه توجهمون رو جلب نمی کنه:
"
پست، کامنت، اکانت، فیک، ریشیر، ریپورت، بلاک، استریم، نوتیف، پروفایل، لایک کردن، پلاس زدن،آواتار"
چه راحت در زندگی مجازی مان واژگان بیگانه را پذیرفته ایم و در لغتنامه زندگی واقعی مان جا داده ایم؟!
چقدر نرم زبان تغییر می کند!

صحبتهای آقا؛ ماه رمضان امسال:
"
باید نفوذ فرهنگىِ زبان فارسى در سطح جهان روزبه‌روز بیشتر شود.
فارسى بنویسید، فارسى واژه‌سازى کنید و اصطلاح ایجاد کنید
بنده از پیش از انقلاب، از اینکه واژه‌هاى بیگانه بى‌دریغ در دست و زبان مردم ما به کار میرفت و به آنها افتخار میکردند همیشه رنج می‌بردم؛ متأسفانه تا امروز هم این باقى است! خیلى از سنتهاى غلط پیش از انقلاب، با انقلاب از بین رفت؛ این یکى متأسفانه از بین نرفت! "

و ما چه راحت نه تنها اصطلاحات رایج بیگانه در زبانمان را اخراج نکرده ایم در حال استخدام لغات بیگانه‌ی جدید هم می باشیم!

 

  • محمد علیزاده

آقای هاشمی در سایت خود سخنی از امام آورده اند که «رابطه با آمریکا با نظر مردم است» در این مطلب آمده است که: « امام چند و چون رابطه با آمریکا و تصمیم گیری نهایی را بر عهده ملت می گذارد و می گوید: در صورتی که ملت بیدار شریف ما اجازه دهد، ارتباط بسیار عادی خود را در حد سایر کشورها با آمریکا برقرار می کند.»

در پی صحبت آقای روحانی مبنی بر نظرسنجی از مردم در مورد رابطه و مذاکره با آمریکا رسانه های جریانی این طیف با این ادعا که مردم خواستار مذاکره با آمریکا هستند و عده ای خاص مانع حرکت آنها می باشند خواستار همه پرسی از مردم شدند و آنچه مشخص است این مطلب نیز در تکمیل همین سناریوی همه پرسی  در خروجی سایت آقای هاشمی قرارداده شده است.

در این میان لازم است به چند نکته اشاره شود:

١. بدیهی است که ادعای همه پرسی از طرف آقای هاشمی و دوستانشان یک بلوف سیاسی صرفا برای ایجاد فشار و گرفتن امتیاز برای عبور از خط قرمزهای مشخص شده می باشد و حداکثر کاری که قرار است انجام شود نظرسازی با استفاده از نظرسنجی های ناقص و غیر علمی می باشد.

٢.مشخص است که آقای هاشمی و دوستانشان  جرئت برگزاری یک رفراندوم و همه پرسی در کل کشور را ندارند چرا که -به صورت یقینی- مطمئن هستند نتیجه ی آن مطلوب این دوستان نخواهد بود و آن موقع مجبور خواهند بود علی رغم میل باطنی خود به خواسته ی ملت تن در دهند و دیگر حربه ی نمایندگی مردم در مذاکره را از دست خواهند داد.

در این زمینه دوستان نگاه شان به پیروزی شکننده در انتخابات؛ با رای ٥٠/٧٪ از میان شرکت کنندگان (= صرفا ٣٧٪ کل واجدین شرایط) می باشد. با چنین مقبولیتی برای دوستان تن دادن به همه پرسی ریسک بسیار خطرناکی می نماید؛ چرا که تاکنون کلید قفل مشکلات معیشت مردم را در سیاست خارجی نشان داده اند و اگر این حربه از آنان گرفته شود عملا با مشکل مواجه می شوند. 

٣. از نظر بنده اتفاقا همه پرسی بهترین کاری است که اکنون نظام می تواند برای اثبات حضور مردم در تصمیم گیری برای سرنوشت خود انجام دهد. ولی لازمه ی آن تعریف دقیق از آنچه می خواهد به همه پرسی گذاشته شود است. هیچ عقل سلیمی در کل مذاکرات را نفی نمی کند چه اینکه تاکنون-فقط در همین بحث هسته ای- مذاکرات زیادی در قالب ٥+١انجام گرفته است که نماینده ی آمریکا هم حضور داشته است. آنچه باید به رفراندوم گذاشته شود دقیقا آنچیزی است که می خواهد معامله شود؛چه امتیازاتی داده می شود و در عوض چه چیزی بدست می آید.

به عنوان مثال تماس تلفنی یا دیدار ظریف با کری امتیازات بزرگی بود که ایران به آمریکا داد؛ باید شفاف مشخص کرد که چه دستاوردهایی داشته است تا امکان همه پرسی روی آن باشد.

به نظر بنده این همه پرسی باید صورت گیرد تا مشخص شود که مردم ایران هیچگاه حاضر نیستند منافع ملی خود را معامله کنند.

٤.ادعای آقای هاشمی برای مشارکت مردم در تصمیمات کشور نیز فرصت خوب و بی سابقه ای ایجاد کرده است. حال که- برخلاف رویه ی این سالها خصوصا ٨ سال گذشته-  برای آقای هاشمی نظر و خواست مردم مهم شده است خوب است همه پرسی در مورد موارد دیگری نیز که تاکنون بدلایل مختلف بلاتکلیف مانده است انجام پذیرد:

همه پرسی در مورد برخورد با تصاحب کنندگان ٢٥٠هزارمیلیاردتومان از اموال عموم ملت و بیت المال در قضیه ی دانشگاه آزاد

همه پرسی در مورد نحوه ی برخورد با مفسدین اقتصادی در قراردادهای نفتی خصوصا فاجعه ی استات اویل

همه پرسی در خصوص اعدام خائنینی که با کارشکنی و سرپیچی از اوامر امام جنگ را ٨سال به درازا کشیدند و سرآخر جام زهر قطعنامه را به وی نوشاندند.

همه پرسی در مورد اعدام خائنینی که ادعای واهی تقلب در انتخابات ٨٨ را برای تحمیل خود به نظام اعلام کردند و مجازات افراد سرشناس و خانواده ی آنان که با حمایتهای خود در این آتش دمیدند

و...

همه پرسی های زیادی لازم است انجام گیرد و موارد مختلفی از این دست وجود دارد که به بهانه ی مصلحتهای تحمیلی خواست ملت نادیده گرفته شده است.

امید است رویه ی جدید شما صادقانه باشد و فرصتی برای حضور ملت در تصمیمات مختلف بوجود آورد.

والسلام

  • محمد علیزاده

مقام معظم رهبری در جمع فرماندهان سپاه پاسداران عبارت «نرمش قهرمانانه» را به کار بردند و متاسفانه وسوسه ی خناسان و آمادگی دلهای دوستان خسته از راه؛ همه ی ذهنها را به سمت مذاکره با شیطان بزرگ و مصالحه با وی پیش برد. آنچه امروز در رسانه ی دلسپردگان به غرب و همچنین دوستان دل خسته از انقلاب می بینیم بیشتر از آنچه به نرمش قهرمانانه شبیه باشد عقب نشینی ذلیلانه از آرمانهای انقلاب را نشان می دهد.

مقام معظم رهبری برای تفهیم بهتر عبارتشان مثالی زدند که درست به آن توجه نکردیم. ایشان عالم سیاست را به عرصه‌ی کشتی تشبیه می‌کنند که در آن کشتی‌گیربنا به تصمیم خود نرمشی نشان می دهد تا حریف را شکست دهد: «...این کشتى‌گیرى که دارد با حریف خودش کشتى میگیرد و یک جاهایى به دلیل فنّى نرمشى نشان میدهد، فراموش نکند که طرفش کیست...»

از آنجا که باید از حرکات دشمن درس گرفت باید گفت این دقیقا کاری است که اوباما با دولت مردان ما انجام داد. در قضیه ی سوریه مشخص بود که حمله به سوریه برای آمریکا به صرفه نیست و ادامه ی وضعیت کنونی بهترین حالتی است که می تواند برای آمریکا اتفاق بیفتد ولی این شیطان در حالی که می دانست قرار نیست به سوریه حمله کند چماق تهدید را بالا گرفت و با ادعای حمله و ارعاب و اتلاف زمان در تصمیم گیری توانست طرف مقابل را متقاعد کند که حمله جدی است و باید کاری برای جلوگیری از حمله نماید.  ورود جدی کشورهای مختلف از جمله ایران و روسیه و... برای جلوگیری از این حمله و گذاشتن گزینه های مختلف پیش روی  وی  این روند را به سمت دلخواه آمریکا پیش برد و به نقطه ای رساند که اوباما یک نرمش قهرمانانه از خود نشان داد و  همه گمان کردند که وی از تصمیم خود عقب نشینی کرده و به پیشنهاد روسیه تن داده است و اینان توانسته اند وی را در این قضیه شکست دیپلماتیک! دهند دریغ از این که این چماق اثرگذار گردید و دل خسته گان را به فکر تعامل و امتیازدهی به این زنگی تیغ به دست انداخت تا شاید فکر حمله به سوریه را از ذهن خود بیرون کند.

و میز مذاکره امتیازی بس بزرگ بود که دشمن در نتیچه ی این بازی خود از خسته دلان و ترسوهای داخلی گرفت و دلیل این مدعا همین است که تا مقام معظم رهبری سخن از نرمش قهرمانانه آوردند اینان آن را به معنی صدور مجوز مذاکره و مصالحه و... گرفتند که راهی غلط و بی فرجام خواهد بود. هرچند مذاکره در عالم سیاست فی نفسه اشکالی ندارد ولی مهم است که در چه جایگاهی این مذاکره صورت می گیرد، مشخص است که بعد از تهدیدات جدی حمله و تحریم های انجام شده و فشارهای مختلف این مذاکره، مذاکره ی گرگ و میش است و نتیجه ای جز ضربه به جبهه حق نخواهد داشت.

چرا این نرمش قهرمانانه را مقدمه ی حمله ای دیپلماتیک به دشمن در نظر نگرفتید؟ چرا به دنبال امتیازگیری از دشمن در این ضعفی که قرارگرفته است نیستید؟  چرا پیش شرط مذاکره را نه تنها برداشتن تمام تحریم ها – که حداقل نشانه ی تغییر زبان تهدید به تکریم است– بلکه گرفتن امتیازات بیشتری نظیر عدم حمایت از تروریستهای سوریه و ... نمی گذارید؟

مگر مقام معظم رهبری در دیدار با ایمه جمعه نفرمودند که:«باید در مقابل دنیای غرب، مقتدر بود زیرا آنها نشان داده اند که به هیچکس رحم نمی کنند و برخلاف ادعاهای حقوق بشری و ظاهر سازی هایشان، کشته شدن میلیونها انسان نیز، وجدان آنها را متأثر نخواهد کرد.»

با چنین گرگی اگر هم کسی بخواهد مذاکره کند باید شیر باشد نه میش!

 

 

  • محمد علیزاده

چندی است که در جامعه با بحثهایی مواجه می‌شویم که « در نظرسنجی نهاد الف ترتیب آرا چنین است یا نظرسنجی فلان‌جا نوع دیگری است و...» و این نظرسنجی‌ها توسط برخی مبنای تحلیل قرارگرفته و حتی بعد از مغالطه‌ی « صالح مقبول و اصلح نامقبول» مبنای طرفداری و جانبداری از یک نامزد را شکل می‌دهد. در این زمینه نکاتی به نظرمی‌رسد که در ادامه می‌آید:

1.        در جوامعی که مدعی دموکراسی می‌باشند معمولا اربابان قدرت ثروت زمین بازی را طوری می‌چینند که نامزدهای مورد نظرشان از درون رای گیری‌های اجتماعی بیرون آیند و بعبارت دیگر در این جوامع بجای دعوای تفکرهای مختلف برای اداره‌ی جامعه، دعوای زرگری احزاب و صاحبان قدرت و ثروت می‌باشد و آنچه دیده می‌شود بایکوت شدن کامل نامزدهای مستقل است. مهمترین تفاوتی که نظام مردمسالاری دینی با چنین جوامعی دارد ایجاد بستر عادلاته برای تمام واجدین صلاحیت برای اطلاع‌رسانی و تبلیغات می‌باشد. همانطور که در این انتخابات نیز دیده شد که امکانات رسانه‌ای نظام نظیر صداو سیما بطور برابر بین تمام نامزدها تقسیم گردید و هرچند نامزدهای مورد تایید قدرت- ثروت رسانه‌های دیگری نظیر روزنامه‌ها و سایت‌های زنجیره‌ای و... برای تبلیغ دارند ولی به این ترتیب تا حد زیادی دست صاحبان قدرت- ثروت از چیدن زمین بازی کوتاه می‌شود.

2.        از آنجایی که در جامعه‌ی ما اربابان قدرت- ثروت از تاثیرگذاری عمده در روند انتخابات و تبلیغات و ... عاجزند ناچار به روش‌های مختلفی روی می‌آورند که یکی از آنها تغییر محاسبات رای دهندگان و سعی در جلب آرا  با این روش می‌باشد. بعنوان مثال یکی از این حربه‌ها این است که این گروه‌ها با ارائه‌ی نظرسنجی‌های مختلف -  که در واقع نظرسازی‌های هنرمندانه می‌باشد -  به‌گونه‌ای زمین‌بازی را می‌چینند که رای دهندگان را مجاب کنند خلاف تشخیص خود به فرد دیگری غیر از اصلح رای دهند و این‌گونه نتایج را به نفع خود تغییر دهند. نمونه‌ی بارز این کار در انتخابات ۸۴ رخ داد و هرچند در کاهش آرا موثر بود ولی در نتیجه‌ی نهایی تاثیرگذار نبود. امروز نیز چنین برنامه‌ای به صورت هنرمندانه‌تر و پیچیده‌تر چیده شده است.

3.        نکته‌ی مهمی که وجود دارد این است که این کار در حال تبدیل شدن به یک رویه‌ی خطرناک در نظام مردمسالاری دینی و پایه‌گذاری یک انحراف جدی در روند انتخابات می‌باشد که قبل از رای‌گیری و اعلام نظر مردم با ارائه‌ی نظرسنجی‌های مختلف نظر آنها را تحت تاثیر قرارداده و به سمت دیگری متمایل کرد. با این کار اتفاقی که می‌افتد این است که در واقع مردم به فرد اصلح بین نامزدها رای نمی‌دهند بلکه بین نامزدهای کانون‌های قدرت- ثروت مجبور به انتخاب خواهند شد.

4.        همانگونه که مشخص است در انتخابات‌های مختلف نظر رهبر انقلاب به افرادی متمایل‌تر و نزدیک‌تر می‌باشد ولی از آنجایی که اعتقاد دارند حفظ ساختار سالم جمهوریت است که می‌تواند ضامن اسلامیت این نظام ‌باشد هیچگاه تلاش نکرده‌اند که خارج از این ساختار به بالا آمدن فرد اصلح از نظر خودشان کمک کنند. برای امام امت مهم پیشرفت انقلاب است که این پیشرفت نتیجه‌ی رشد مردم است و زمانی این رشد صورت می‌پذیرد که این جمهوریت سالم و بدون نقص، وجود داشته باشد.

5.        باید گفت اینکه رهبر انقلاب بیشتر از انتخاب فرد اصلح بر مشارکت حداکثری مردم تکیه دارد به همین دلیل است که در نگاه ایشان تاثیر جمهوریت - آن‌هم عادلانه و واقعی و نه اشرافی و متاثر از صاحبان ثروت- قدرت -  بسیار فراتر از تاثیری است که انتخاب شدن یک فرد در طول چهار یا هشت سال می‌تواند در مسیر انقلاب ایجاد نماید.

به همین دلیل لازم و ضروری است که با مقاومت در برابر این تفکرات انحرافی و ضدمردمی و بدون توجه به نظرسازی‌های مراکز محترم به انتخاب اصلح خود بیاندشیم و دعا کنیم خدا دلها را به سمت فرد اصلح متمایل نماید تا شاهد پیشرفت‌ و رشد انقلاب اسلامی باشیم و نگرانی از مسائل حاشیه‌ای دیگر به دل راه ندهیم که ما را مامور به وظیفه کرده‌اند و نه نتیجه.

والسلام

  • محمد علیزاده
 
ثبت نام دقیقه ۹۰ آقای هاشمی رفسنجانی و اعلام کاندیداتوری وی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم تعجب و شگفتی همگان را برانگیخت که ایشان بعد از ۱۱ دوره کاندیداتوری در انتخابات‌های کشور مشخص نیست از چه رو احساس تکلیف نموده‌اند که با این کهولت سن در عرصه‌ رقابتهای سیاسی شرکت کنند.
از طرفی این سئوال مطرح است که «مگر صلاحیت آقای هاشمی  بعد از حمایت‌های ضمنی و علنی که از جریان فتنه در انتخابات ۸۸ داشتند و تکیه‌گاهی ایشان برای فتنه گران و فتنه گری اعضای خانواده‌ی ایشان نظیر همسر و فرزندانشان که همواره با سکوت تاییدآمیز ایشان همراه بوده است  در نزد شورای محترم نگهبان تایید می‌شود؟»
از طرفی از آنجایی که آقای هاشمی رفسنجانی به حکم مقام معظم رهبری در تاریخ ۲۴/۱۲/۹۰ به عنوان ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام تعیین شده‌اند این ابهام بوجود می‌آید که هرچند این نقاط تیره در کارنامه‌ی عملکردی ایشان وجود دارد ولی حکم اخیر رهبر انقلاب؛ مهر تاییدی بر صلاحیت ایشان بوده و دیگر دلیلی برای رد صلاحیت ایشان وجود نخواهد داشت و اگر ایشان رد صلاحیت شوند در واقع خلاف نظر و مصالح مورد نظر رهبری حرکت شده و آسیبی به ارکان جمهوری اسلامی وارد می‌آید.
در این زمینه لازم است به این نکته توجه شود که معیار‌های صلاحیت در مناصب مختلف لزوما با همدیگر یکی نیست یعنی این مسئله ممکن  است که آقای هاشمی صلاحیت ریاست مجمع تشخیص مصلحت را داشته باشد ولی صلاحیت ریاست جمهوری را نداشته‌ باشد. همانطور که رهبر انقلاب فرموده‌اند: «این را من اعلام میکنم... اینهائى که رد صلاحیت میشوند، لزوماً آدمهاى بى‌صلاحیتى نیستند. اینجور خیال نشود که حالا چون فلانى در انتخابات رد صلاحیت شد، پس دیگر بکلى از صلاحیت ساقط است؛ نه، طبق قانون، در انتخابات نمیتواند به عنوان نامزد شرکت کند، ...اما ]ممکن است[ صلاحیتهاى فراوان دیگرى داشته باشد.»
آنچه از قانون نیز برمی‌آید این است که مجمع تشخیص صرفا یک بازوی مشورتی و نظارتی برای جایگاه رهبری به‌شمار می‌آید و همانطور که رهبر معظم انقلاب در انتصاب اعضای مجمع در سال ۷۵ فرموده‌اند: «برابر رهنمود قانون اساسى، این مجمع در تعیین سیاستهاى کلى نظام و نیز حل معضلات عمده‌ى کشور و رسیدگى به امور مهمى که رهبرى به آن ارجاع مى‌کند، نقش مشاورِ کارآمد و مورد اعتماد رهبر را ایفاء مى‌کند، همچنان که در تشخیص مصلحت در موارد تعارض میان مصوبه مجلس و نظر شوراى نگهبان، عملاً یکى از معضلات نظام را برطرف مى‌سازد. و لذا با توجه به مجموع وظایف مقرر در قانون اساسى، این مجمع در جایگاه هیأت مستشارىِ عالىِ رهبرى در نظام جمهورى اسلامى قرار مى‌گیرد.»
نکته‌ی دیگر اینکه تصمیمات در مجمع تشخیص به صورت جمعی و با رای افراد حاضر در آن گرفته می‌شود و نهایتا ترکیب آن افراد است که خروجی و تصمیمات را تعیین می‌کند و حضور یا عدم حضور یک فرد چندان در مسیر آن تعیین کننده‌ نخواهد بود.
ولی ریاست جمهوری جایگاه خطیر و پر اهمیتی است که طی آن سرنوشت کشور در مدت ۴ سال به یک فرد سپرده می‌شود. همانطور که رهبر معظم انقلاب فرموده‌اند: «مسأله انتخابات، مسأله سپردن سرنوشت بخش عمده امکانات کشور به یک نفر و یک مجموعه است. سرنوشت مسائل اقتصادى، مسائل فرهنگى، روابط خارجى و مسائل گوناگون دیگر تا حدود زیادى به این قضیه وابسته است...».
اختیارات رئیس جمهور و وظایفی که برای وی در نظام اسلامی مشخص شده است عملا جایگاه وی را بسیار تعیین کننده و مهم نموده است و هرچند برخی ابزارهای نظارتی برای حرکت داخل چارچوب قانون اساسی رئیس جمهور قرارداده‌ شده است ولی این که مسیر کشور به چه سمتی و چه آینده‌ای حرکت کند کاملا وابسته به تصمیمات فرد رئیس جمهور و هیئت دولت تعیین شده‌ از سوی وی خواهد بود.
مقایسه جایگاه ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام و جایگاه خطیر ریاست جمهوری انسان را به این نتیجه می‌رساند که صلاحیتی‌ که در رئیس جمهور باید وجود داشته باشد بایستی با ملاکها و معیارهای بیشتر و پراهمیت‌تری بررسی شود. هرچند در مورد کاندیداتوری آقای هاشمی رفسنجانی این نگرانی وجود ندارد و حتی در صورت تایید صلاحیت وی مردم به او اقبالی نخواهند داشت و نهایتا ایشان به عنوان رئیس جمهور انتخاب نخواهند شد ولی از آن‌جهت که رهبر معظم انقلاب فرموده‌اند: «کسانى که به عنوان نامزد انتخابات به مردم معرفى مى‌شوند، معنایش این است که این‌ها صلاحیت دارند و این معرفى، امضاى صلاحیت این‌هاست.دستگاه‌ها بایستى مراقب باشند که این امضاء بیهوده، خلاف و دروغ نباشد. این دروغ گفتن به مردم است؛ هم رد کردنِ آدم صالح، هم پذیرفتنِ آدم ناصالح؛ هر دو بد و هر دو خلاف است‌.» این که شورای نگهبان بدون نگاه به مصلحت‌سنجی‌ها و با معیارهای مشخص به بررسی صلاحیت افراد بپردازد خود مسئله‌ای مهم و تعیین کننده در آینده‌ی نظام اسلامی خواهد بود و انشاالله چنین خواهد بود همانگونه که تاکنون بوده است.
  • محمد علیزاده

چندی است که از زبان اطرافیان آقای هاشمی می‌شنویم که حماسه‌ی سیاسی در این سال فقط با حضور آیت الله در انتخابات  محقق می‌شود به همین مناسبت لازم است نکاتی چند در تایید این گزاره ارائه کنیم.

1.واژه‌ی حماسه‌، زمانی مطرح می‌شود که بروز و ظهور مشخصی از شجاعت و غیرت و جانفشانی‌ در عرصه‌ای وجود داشته باشد و  انسان را به تحسین و حماسه‌سرایی وادارد. به همین نسبت وقتی گفته می‌شود حماسه‌ی سیاسی، بدین معنی است که حضور و شعوری در عرصه‌ی سیاسی محقق شود که در راستای آرمانهای انقلاب پیشرفتی عظیم حاصل نماید و جهانیان را به تحسین وادارد.

2.آیت ا... هاشمی هرچند به عنوان یکی از عناصر اصلی مبارزه و شروع انقلاب اسلامی قلمداد می‌شوند ولی با گذشت زمان در نظر و عمل نسبت به آرمانهای امام و انقلاب انحراف پیدا کرده و گویا تمایلی بر پیشبرد این آرمانها ندارند. این ادعا چنان واضح است که نیازی به آوردن دلیل و گواه نیست و همه‌ی مردم انقلابی ما در اقصی نقاط ایران و شهرهای کوچک و بزرگ بر این امر واقف می‌باشند.

3. نگاه آقای هاشمی این است که عدم موفقیت ایشان در انتخابات84 در کنار نامزدی بود که اسطوره گونه با املای نانوشته به رقابت با وی پرداخته بود و همچنین عدم موفقیت نامزد مورد حمایت ایشان در انتخابات ۸۸ در کنار نامزدی بود که هنوز برای مردم ناشناخته بود و مردم شخصیت واقعی‌اش را نشناخته بودند! این نگاه آقای هاشمی را به این تحلیل رسانده است که اکنون زمانی است که مردم قدر وی را فهمیده‌اند و به بصیرت وی در شناخت افراد اعتماد پیدا کرده‌اند و او را منجی وضع کنونی می‌دانند.

4. اما نگاه مردم این است که در انتخابات ۸۴ به فردی رای داده‌اند که بیشتر از بقیه‌ی نامزدها دغدغه‌ی انقلاب و امام را در شعارهایش دنبال می‌نمود و به کسانی که به ولی‌نعمتان اصلی انقلاب اهمیتی نمی‌دهند و بدنبال سازش با دشمنان اسلام و انقلاب هستند رای منفی دادند. همین روند در انتخابات ۸۸ تکرار شد و به فردی رای دادند که شعار نابودی اسرائیل داده بود نه کسی که از انکار هولوکاست هراسیده بود؛ مردم به فردی رای دادند که تمرکز اصلی دولتش را محرومیت زدایی قرارداده بود نه کسانی که مورد حمایت فردی بودند که در مسیر توسعه له شدن عده‌ای از مردم را نیز پذیرفته‌بود.

5. و اکنون هرچند دولت احمد‌ی نژاد با نقاط قوت و ضعفش برای مردم نمایان شده است و هرچند از نگاه آقایان اسطوره‌ی احمد‌ی‌نژاد دیگر وجود ندارد و دید مردم به دولت به عنوان یک دولت برخاسته از رای مردم دارای ضعف‌ها و قوت‌هاست و هرچند دیدن ضعف‌های موجود دولت تلخی‌هایی در  کام ملت ایجاد نموده است ولی شیرینی «بازگرداندن قطار انقلاب به ریل خود» هرگز از کام ملت بیرون نخواهد رفت.

6. حماسه‌ی سیاسی امسال زمانی محقق خواهد شد که آقای هاشمی نه تنها به عنوان نماد ارتجاع بلکه نماد اصلی توسعه‌ی غربی و لیبرالیستی و مروج سازشکاری به عرصه‌ی انتخابات حاضر شده و با وجود اینکه ضعف‌های موجود در دولت نمایان شده توسط مردم با رای قاطع «نه به ارتجاع» مواجه شود تا مشخص شود که مردم ما دل در گرو آرمانهای انقلاب بسته اند و با هیچ‌ فرد و گروهی خارج از این آرمانها سر دوستی نخواهند داشت و از این‌رو چنین حماسه‌ای با حضور آقای هاشمی بسیار پرشکوه‌تر محقق می‌شود که وی را نماد اصلی ارتجاع می‌دانند؛ وگرنه مصادیق ارتجاع و نسخه‌های بدیل وی نیز در میان نامزدهای فعلی به چشم می‌خورند و جواب خود را از زبان مردم خواهند شنید.

7. آقای هاشمی هنوز نمی‌دانند ضعف‌هایی که مردم انقلابی ما در دولت دیده‌اند عمده‌اش به دلیل نزدیک شدن خوی دولت به رفتارهای دولت سازندگی و شخص آقای هاشمی می‌باشد و اعتراض مردم به دلیل کند شدن حرکت دولت در مسیر آرمانهای امام و انقلاب است. به همین دلیل حاضر نیستند به شخصی رای دهند که خود نماد سازشکاری و خسته شدن از انقلاب است.

با این نکات و با نگاه به انتخاباتهای گذشته آنچه مشخص می‌شود این است که امسال سالی حماسی خواهد بود و  در این انتخابات رای مردم به پای کسی ریخته می شود که از نگاه مردم بیشترین ظرفیت را در پیشبرد انقلاب به سمت آرمان‌های امام و حداکثر توان را در مقاومت  برابر استکبار داشته باشد.

  • محمد علیزاده